۱۳۸۶ بهمن ۳, چهارشنبه

آه ای ديار دور ای سرزمين كودكی من



آه اي ديار دور اي سرزمين كودكی من
خورشيد سرد مغرب بر من حرام باد تا آفتاب توست سرآغاز باورم
ای خاك يادگار
ای لوح جاودانه ايام
ای پاك اي زلالتر از آب و آئينه
من نقش خویش را همه جا در تو ديده ام
تا چشم بر تو دارم در خويش ننگرم
اي كاخ زرنگار اي بام لاجوردی تاريخ
فانوس ياد توست كه در خوابهاي من زير رواق غربت هميشه روشن است
برق خيال توست كه گاه گريستن دربامداد ابری من پرتو افكن است
اينجا هميشه روشني توست رهبرم
اي زادگاه مهر اي جلوگاه آتش زردشت
شب گرچه در مقابل من ايستاده است
چشمانم از بلندي طالع به سوي توست
وزپشت قله هاي مه آلوده زمين در آسمان صبح تو پيداست اخترم
اي ملك بي غروب اي مرز و بوم پير جوانبختي
ای آشیانه کهنه سیمرغ
یک روز ناگهان چون چشم من ز پنجره افتد بر آسمان
میبینم آفتاب تو را در برابرم




هیچ نظری موجود نیست:

Locations of visitors to this page