۱۳۸۷ خرداد ۲, پنجشنبه

دست نامریی

یادش بخیر دوستی داشتم که الان حدود 3 سال است که به کانادا مهاجرت کرده و حدود 5 سال باهم همکار و هم اتاقی بودیم. ایشان ... بودند و به خیلی از چیزهایی که ما معتقدیم ، اعتقادی نداشتند ولی یک مطلب جالبی در مورد وجود امام زمان می گفتند که خیلی جالب بود.
ایشان همیشه به من می گفتند که تو خودت میدونی که من به خیلی چیزها اعتقادی ندارم ولی به وجود امام زمان اعتقاد دارم چون کشوری که بدون هیچ حساب و کتابی و با اینهمه مسوول بی لیاقت با بدترین نوع مدیریت هنوز هم به حیات خودش ادامه می دهد معلوم است که یک دست نامریی آنرا اداره می کند و الا هیچ کشوری با این وضعیت قادر به ادامه حیات نمی باشد. ایشون می گفتند که به نظر من آن دست نامریی متعلق به امام زمان می باشد که این مملکت را اداره می کند.

زندگی در کدام سو

نیک‌آهنگ کوثر:
چند روز پیش با دوستانم در تهران گپ می‌زدم. بحث زندگی در ایران بود. یکهو به فکرم رسید که بپرسم واقعا کجا دوست دارید زندگی کنید؟ راستش را بخواهید، من تقریبا هر شب خواب تهران را می‌بینم. دلم برای بوی گازوئیل هم تنگ شده! اما آیا واقعا دوست دارم در تهران زندگی کنم با تمامی محدودیت‌ها؟ آری و نه! ایران مثل خانه پدری می‌ماند. دوستش داشته‌ای، کلی خاطره... ولی حاضر نیستی به آن برای زندگی برگردی! می‌خواهی چه کاری داشته باشی؟ چه امنیتی؟ چه تامینی؟ اصلا بحث خودباختگی نیست! من الان بعد آز ۸ ساعت کار سخت کانادایی، برگشته‌ام خانه، لپ‌تاپم روی پایم است - مرتبط با اینترنت مسدود نشده - و دارم بدون نگرانی، اخبار آمریکایی نگاه می‌کنم و حوصله‌ام که سر رفت، می‌روم ۷ کانال فیلم قانونی را نگاه می‌کنم و ... اینجا وطن من نبوده، ولی احساس می‌کنم قفسی است که خودم انتخابش کرده‌ام. صدایم را در فضای بسته‌ام کوتاه نمی‌کنم تا شنود کننده‌ها نشوند و بعدا برایم نوارش را بگذارند. قیمت گوشت و برنج و خیلی چیزها اینجا ارزان‌تر است! مالیات وحشتناکی می‌دهیم، ولی اثراتش را هم می‌بینیم. از من که نه، از آرش کمانگیر در باره سرما بپرسید! برای خیلی‌ها غیر قابل تحمل بوده، اما آیا می‌شود سپری‌اش کرد؟ اینجا رقابت برسر کار وحشتناک است. یک خطا یا کوتاهی یا بدشانسی کافی است که شغلت بپرد. بدشانسی چرا؟ بازار بورس! افت ارزش پول! بحران‌های اعتباری و ... ولی وقتی شرایط کاری ایران و تعطیلی راحت رسانه های غیر دولتی را برای جماعت کانادایی تعریف می‌کنی، شاخ در می‌آورند! سوال من این است: آیا واقعا در صورت فراهم بودن شرایط برای مهاجرت، حاضر به تحمل وضع موجود در داخل کشور هستید یا نه؟
----------------------
من یکی که 7 سالی میشه از تهرون هم پامو بیرون نذاشتم! حالا نمیدونم چرا به این لینک مثبت دادم چون ربطی به امثال من که نداره!:) حالا اینجا همچین سخت هم نیست ها...سختیش همون 50 سال اوله بعد خوب میشه!
افرادی که از داخل ایران به این سوال جواب می دن خیلی عمق سوال را نمی فهمند. ما هم که اینقدر در عمقش فرو رفتیم که غرق شدیم و توانایی جواب دادن نداریم.
افرادی که از داخل ایران به این سوال جواب می دن خیلی عمق سوال را نمی فهمندکاملا" درسته...یه مجموعه ای قبلا" از سیما پخش میشد بنام مهاجران که توش زندگی ایرانیان موفق خارج از کشور نشون داده میشد.با یکی از اینها که صحبت میکرد به مغزش اشاره کرد و گفت: مهاجرت اینجا اتفاق میفته!...حالا احتمالا" جواب این سوال بستگی داره به اینکه مهاجرت تو مغز طرف اتفاق افتاده باشه یا صرفا" یه تغییر مکان فیزیکی بوده باشه!البته همونطور که فرمودید برای من که تو ایرانم درکش واقعا" دشواره.
من چهار سال است که مهاجرت کرده ام ... زندگی راحت و خیلی چیزهای دیگر را فدای آمدنم کردم ... در ایران روزی چهار ساعت کار می کردم ... کار هم که نمی شد گفت... برای من تفریح بود ... هفته ای چهار ساعت در دانشگاه تدریس می کردم و بقیه روزها را در یک مدرسه کار می کردم... البته درآمد چندانی هم نداشتم ولی می گذشت... اکنون در آمریکا یک کارگر هستم ... البته لقب manager را یدک می کشم ولی برای بقا باید بیش از کارگران عرق بریزم و کار بدنی بکنم. گاهی روزی بیش از 18 ساعت کار می کنم... آن هم کار با معیار های آمریکایی... سه روز گذشته را با درد ناشی از سنگ مثانه سر کار رفته ام و وانمود کرده ام ok هستم ...آیا راضی هستم؟ آری و نه... بیشتر از این توقع داشتم ولی نتوانستم ... شاید اگر مجرد بودم زندگی به گونه ای دیگر بود ولی ... آیا اگر دوباره در شرایط یکسان قرار بگیرم به آمریکا مهاجرت خواهم کرد؟ آری... بی تردبد... در اینجا از نفس کشیدن نمی ترسم... نفس کشیدن و زنده ماندن سخت هست ، اما ترس آور نیست... چهار سال است که به خودکشی نمی اندیشم ... دروغ چرا ... دیگر از آن می ترسم.
دلم برای ایران تنگ شده است... به ویژه تهران و کرج... گاهی در google earth جاهایی را که زمانی دوست داشتم مرور می کنم ... ساعت ها و ساعت ها نام دوستانم را در اینترنت جستجو می کنم تا شاید نشانی از ایشان بیابم ... اما دوست ندارم بازگردم... دست کم در این زمانه و تا این رژیم بر قرار است... مسخره است ... اما دوست ندارم برادرم بیاید ... دوست ندارم دوستانم بیایند... اگر می توانستم زندگی خوبی برای همه شان فراهم کنم آرزویم بود که بیایند... ولی اکنون نه... نمی دانم می توانند تاب بیاورند؟ آیا سختی ها خردشان نخواهد کرد؟ آرزوی قلبی ام این است که بیایند ولی مغزم ... ولی مغزم می گوید بگذار خودشان تصمیم بگیرند... سخت است ... خیلی سخت است ولی شاید ارزشش را داشته باشد.

ایران مثل خانه پدری می‌ماند. دوستش داشته‌ای، کلی خاطره... ولی حاضر نیستی به آن برای زندگی برگردی! So true :-)

کاربر nikagang شما دنبال جواب این سؤال، برای خود تان میگردید، یا دیگران.اگر برای دیگران است، که وجود 4 میلیونی ایرانی در خارج از کشور و سیلی که هنوز هم ادامه دارد، باید جوابی باندازه کافی قانع کننده باشه.اگرهم برای خود شماست، پس بنظر میرسد، که گم شدی، و همه کارهای نوشتنی و کشیدنی شما در عین زیبا و پر معنی بودن، برای مخاطبان شما، از نظر خود شما، بی هدف است.

من برای ادامه تحصیل از ایران زدم بیرون... آخرین ترم فوق لیسانسم رو دارم میگذرونم (MBA)، متاهل هم هستم.... هنوز 2 سال نشده که خارج از ایران زندگی میکنم، اما دارم لحظه شماری می کنم برگردم؛ خیلی ها اینو که میشنون خندشون میگیره... اما هیچکجای دنیا (حتی جایی که بهترین شرایط زندگی در اختیارت باشه) ایران نمیشه!مشکلات و گرفتاری و تورم و اعطاب خوردی و سیاست بازیهای مسخره و بگیروببندها و ...و ... همه رو چشیدیم، اما خیلی چیزهای دیگرو نمیشه بیخیالش شد. اونایی که این حس رو دارن نمیتونن دل بکنن.

افرادی که از داخل ایران به این سوال جواب می دن خیلی عمق سوال را نمی فهمند. ما هم که اینقدر در عمقش فرو رفتیم که غرق شدیم و توانایی جواب دادن نداریم.راست میگه مثلا همین iraneraha نفهمیده که چی شده تا وقتی مهاجرت نکنی نمیفهمی چی میگن مهاجرا با اینکه خیلی رک و واضح میگن چه کنیم ما هم اسیر روزمرگی هستیم و دل خوش به لب تاب
دلم برای ایران تنگ شده است... به ویژه تهران و کرج... گاهی در google earth جاهایی را که زمانی دوست داشتم مرور می کنم خدمت همشهری سابق خودم عرض کنم این google earth رو خوب اومدیدر کل ولی شاید من برگردم! با همه مشکلاتی مه ایران داره اگر توی ایران هم مثل اینجا کار کنم حتما به جایی میرسم اینجا یاد گرفتم که به فکر بیزینس خودم باشم و بر نامه آخر هفته همین زندگی مگه چیه اینو به یکی گفتم گفت ولی اگر برگردی نمیذارن که به فکر خودت باشی اینقدر چوب تو آستینت میکنند که دوباره مخت معیوب میشه و همه چی رو در فرار میبینی

این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیستآن دختـــــــــــر چشم آبی گیسوی طلایی طناز سیه چشــــــــــم چو معشوقه من نیستآن کشور نو آن وطــــن دانش و صنعت هرگز به دل انگیــــــــــزی ایران کهن نیستدر مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان لطفی است که در کلگری و نیس و پکن نیستدر دامن بحر خزر و ساحل گیلان موجی است که در ساحل دریای عدن نیستدر پیکر گلهای دلاویز شمیران عطری است که در نافه ی آهوی ختن نیستآواره ام و خسته و سرگشته و حیران هرجا که روم هیچ کجا خانه من نیستآوارگی وخانه به دوشی چه بلایست دردی است که همتاش در این دیر کهن نیستمن بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ در شهر غریبی که در او فهم سخن نیستهرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران بی شبه که مغزش به سر و روح به تن نیستپاریس قشنگ است ولی نیست چوتهران لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست هر چند که سرسبز بود دامنه آلپ چون دامن البرز پر از چین وشکن نیستاین کوهبلند است ولی نیست دماوند این رود چه زیباست ولی رود تجن نیستاین شهرعظیم است ولی شهرغریب است این خانه قشنگ است ولی خانه من نیستدکتر خسرو فرشید ورد

پاریس قشنگ است ولی نیست چوتهرانلندن به دلاویزی شیراز کهن نیست
من که اگه بدونم در ایران برام کار هست حتما حتما بر میگردم !!! البته هنوز سال اول دانشکدم!!! یه ۴ سالی هست اومدیم !!! موقعی هم که فهمیدم داریم مهاجرت میکنیم اصلا هیجان زده نشدم!!!خداییش اینجا برام خسته کنندست!!! نه دوست انچنانی و نه هیج فک و فامیلی !!! هواش مثل زهر مار و با غذا هاش هم اصلا حال نمیکنم!!!درست ارامش داریم!!! هر روز نگران گرانی غذا نیستیم و خدا رو شکر یه سقفی بالای سر داریم!!!شاید روزی که برگردم برای خیلی چیزهای اینجا دلم تنگ بشه ولی خب ...
ساعت ها و ساعت ها نام دوستانم را در اینترنت جستجو می کنم تا شاید نشانی از ایشان بیابم ...باورت میشه من هم این کار رو انجام دادم!!! یا چقدر با گوگل ارت ور رفتم تا خونه های قدیمیمون رو پیدا کنم!؟پارسال اونجا بودم ولی هیچ نگذشته دلم تنگ شده
چه میکنه این نیک آهنگ،درددل خیلی از غربت نشینها همین دوراهی است، ماندن و ساختن با غم دوری یا برگشتن و باز ساختن، این بار با محدودیت ها.در کل، اگه ما ایرانی ها در هر کجا از این دنیا که زندگی میکنیم کمی مثل چینی ها یا هندی ها یا ایتالیایی ها و یا حتی یونانی ها متحدتر بودیم، محله ای برای خود داشتیم، آیینها و مراسم متداول داشتیم (و نه چیزی که امروز از نوروز و سیزده بدر و چهارشنبه سوری و و و مانده است.) و کمی یاد میگرفتیم همدیگر را تحمل کنیم، امروز قضیه کاملا متفاوت میشد.

نخندیا!الان اگه بگن ج.ا. ور افتاد و از فردا قراره مثلاً پادشاه سوئد مملکت رو اداره کنه هم من باز برنمیگردم. دلیلش به سادگی این میتونه باشه که تهران زلزله میاد منم اصلاً دلش رو ندارم. پارسال اونجا بودم زلزله شد. شدتش که کم بود ولی از ترس مردن نزدیک بود بمیرم...
ما در همین حومه ونکوور یه شهری داریم به اسم نورت ونکوور که معروفه به محله ایرانیان و پر از ایرانیاست !!!اتفاقا هر سال ۴ شنبه سوری و ۱۳ بدر رو هم به صورت گسترده جشن میگیرن ولی به نظر من فقط به همین دو تا مراسم ختم میشه و بعد از اینها دیگه من ساپورتی نمیبینم!!!سالی ۲-۳ کنسرت ایرانی برگزار میشه که بجای اینکه مردم رو به هم نزدیک کنه شده جای دعوا و لات بازی بعضی از برادران عزیز هموطن !!!
سرما گفتی و کردی کبابم....

دوستان من در ايران هستم و جايتون را خالي ميكنم.زندگي در ايران لذت بخش و شيرين است و من هرگز نميخواهم به خارج از كشور براي اقامت بروم البته سالي يكبار سفر شيرين است.نون ايراني . كوچه هاي تنگ . دعواهاي سر كوچه . محبت دوستان . همدردي همسايه . خنده هاي از ته دل . و ..... هركدامشان به تنهايي براي يك عمر گراني ارزش دارد.بارها گفته ام اينجانب هروقت دلم ميگيرد خانه پدر و مادر . نماز جماعت مسجد . مهماني هزاران قوم و فاميل . تشريفات بريز و بپاش و ....تنها يكي از اين موارد برايم كافيستاز قديم گفته اند مرغ همسايه غاز است . جناب اگر موقعيتي همچون 2 خرداد پيش آمد حتما برگرد كه اگر چند سالي گذشت ديگر نميتواني برگردي.نيك اهنگ جز چند روز زندان كه اينهم دورانش مزايايي داشت از چه قسمت از ايران فرار كرديد ميدانم سخت بود ولي حدث ميزنم تنها لحظه اي از دوران روزنامه جامعه و....را با كل خارج رفتنت عوض نخواهي كرد.ميداني من خارج از كشور را مثل تهران و داخل كشور را مثل روستاهاي ورامين . ... ميبينمممكن است كسي از تهران براي زندگي نتوتند به اين روستا ها برود ولي آرزويش هميشه وجود دارد. تو مجبوري براي كار و كار و كار در تهران بماني ولي هواي تازه و لطافت ييلاق را هرگز فراموش نميكنيدوست عزيز نيك آهنگ برگردبرگردبرگردبرگردبرگردبرگردبرگردبرگردبرگردبرگرد...............................لطفا
وقتی او آمد درهای قلبم را به رويش گشودمو همچون کودکی بی ريا و به دور از تزوير با آغوشی باز پذيرايش شدمغريبه ای را که فرسنگ ها از من دور بود.او قدم به دنيايم گذاشت اما با سنگدلی شاخه های درخت زندگی ام را شکستبی آنکه حتی از نگاه مهربان باغبان شرم کند.پروردگار مهربانم از آسمان نيلگونش نظاره گر بی وفايی هايش بودو صدای شکسته شدن شاخه هايم را می شنيد.اما من و باغبان با محبتم حتی آفتاب و آب چشمه را به روی نا مهربانی هايشنبستيم.به اين اميد که هم رنگمان شود.اما او از جنس ما نبود.او همچون گردباد وزيدشاخه هايم را شکست و شکوفه هايم را پراکند.به اميد آنکه از ما فراتر رود.اما...مثل همه طوفانها مثل همه گردبادهای تلخ آمد.تلخی کرد و رفت.زمستان بود و من صدای قدم هايش را به روی برگهای خشککه دورتر و دورتر می شد شنيدم.او رفت.حالا من و همه نهال ها و بوته ها به امید بهاری ديگرمثل بهاران سال گذشته بار ديگر به اميد شکفتن دوبارهبه انتظار نشسته ايم...اما نه با او... .................به انتظار نشسته ايم...به انتظار نشسته ايم...به انتظار نشسته ايم...به انتظار نشسته ايم...به انتظار نشسته ايم...به انتظار نشسته ايم...به انتظار نشسته ايم...به انتظار نشسته ايم...
آمدم تا مست و مدهوشت كنم اما نشدعاشقانه تكيه بر دوشت كنم اما نشدآمدم تا از سر دلتنگی و دلواپسی گريه تلخی در آغوشت كنم اما نشدآرزو كردم كه يك شب در سراب زندگیچون شراب كهنه ای نوشت كنم اما نشدنازنينم، نازنينم ياد تو هرگز نرفت از خاطرمآمدم تا اين سخن آويزه گوشت كنم اما نشدشعله شد تا به دل خاكستر احساس تو لحظه ای رفتم كه خاموشت كنم اما نشدبعد از آن نامهربانيهای بی حد و فزونسعی كردم تا فراموشت كنم اما نشداما نشداما نشداما نشداما نشداما نشداما نشداما نشداما نشد
خیلی زیبا بوداشک ما داخل نشین ها در اومد
به نظر من وضعیت ایران و خارج رفتن ما مثل این مثال می مونه:مادری رو تصور کنید که یه بچه عقب مونده داره . بعد برای حل مشکل بچه اش رو رها می کنه و میره یه بچه خوشگل و سالم رو به فرزندی قبول می کنه. با فرض اینکه هیچ نگرانی ای از سرنوشت بچه اولش نداشته باشه، قطعا خودش همیشه می دونه این دومی بچه خودش نیست هر چقدر هم به خودش تلقین کنه ببین چقدر خوب و سالمه! یادته اون بچه عقب مونده هه چقدر اذیتت می کرد! اینا فایده نداره. خارج مال ما نیست. ما خارجی حساب می شیم، یعنی متعلق به اینجا نیستیم. من هر چی با خودم کلنجار میرم و هرچی میگم ببین تو اونجایی که مال ایرانی ها نیست باهاشون خیلی بهتر از مملکت خودشون رفتار می شه، باز فایده نداره و تو کتم نمیره. به خاطر همین لحظه شماری می کنم واسه اینکه برگردم تو بغل محمود : )


راست ميگه اين آقا اين بالا... ايرانی ها اصلا با هم متحد نيستند... حالا اين متحد نبودن شون هم بخوره تو سرشون، اصلا يه طوری هستن.. احساس من اينه که از هم فراری اند... اگه تک تک و Idividual باهاشون برخورد کنی می بينی که چقدر آدمهای با کلاس، فهميده و حتی مهربونی هستن، ولی به هم که ميرسن نميتونن با هم بسازن...يه طوری ن..

من تجربه آنچنانی از زندگی تو ايران و ميون ايرانی ها ندارم، هرچی هست تجربيات کودکی و نوجوانی و شيطنت و بازيگوشی و جيغ و داد و بدو بدو هست که اونهم چون تحت ساپرت قوی خانواده بودم توی حساب نيست، ولی وقتی عاقل شدم( ! :) و با ايرانی های اينجا برخورد کردم اين تجربه منه : اونها تو نگاه اول تحويل ات نميگيرن... بعد که حالا تحويل گرفتن يه جوری با پشت چشم نازک کردن نگات ميکنن که انگار اونها صد پله از تو بالاترن و نواده خان قلی خان هستن و تو رعيت و نوکرشون... بعد با دو سه تا سوال کليدی ميخوان سر از کارت دربيارن، و به محض اينکه فهميدن کی هستی و چی هستی رفتارشون تغيير ميکنه و مثلا ميخوان احترام بزارن و جبران کنن و بقيه ماجرا( و بعضی مواقع هم سواستفاده و مزاحمت)... خوب نميشه از همون اول به کسی فخر نفروشيم، احترام بزاريم، ساده باشيم و روابطمون رو اينجوری و معمولی شروع کنيم؟ آيا تو ايران هم همينجوريه؟ اول به آدمها به چشم نوکرشون نگاه می کنن، فخر ميفروشن بعد که فهميدن طرف چکاره اس، تحويلش ميگيرن؟

خلاصه که اگه يه روز من بخوام برگردم ايران مشکل من مشکل سياسی مياسی و کار و پول حتی مشروب و بار و هاليدی و اينجور چيزا نيست، چيزی که منو نگران و منصرف از برگشتن ميکنه زندگی و برخورد با مردم اونجاس... مخصوصا مردمی که تو تهران و شهرهای بزرگ زندگی ميکنن... شنيدم که ميگن اگه برگردی درسته قورتت ميدن..هه..هه..مطمئنا گه يه روز برگردم ميرم تو يه کانتری سايد، يه دهات خوش آب و هوا و دور افتاده، که مردم اش هنوز ساده و بی شيله پيله باشن خونه ميخرم و زندگی ميکنم... يه جائی تو دل کوههای شمال... تو کانتری سايد های اردبيل يا کردستان، شيراز يا حتی جنوب ..
آهان ...راستی... درمورد ايرانی های اينجا.....همه شون هم ( بدون استثنا) در نهايت عاشق ات ميشن و ميخوان باهات ازدواج کنن...هه..هه..همجنس و غيرهمجنس هم تازه گيها ديگه حاليشون نيس :)

آآقا من هم یک مطلبی قبلا نوشته بودم.خیلی دوستاشتم هموطنا بخونن ولی داغ نشد :(اگر دوست داشتید یه سری به ما هم بزنید

کوتاه و بدون شرح بگویم که:علی رغم همه تنفری که از همه چیز ایران دارم دست آخر به این نتیجه رسیدم که بهترین جا برای یک ایرانی همان ایران است...

نه، يک زن کافر در ايران زندگيش زيادی سخت ميشه!

آآقا من هم یک مطلبی قبلا نوشته بودم.خیلی دوستاشتم هموطنا بخونن ولی داغ نشد :(اگر دوست داشتید یه سری به ما هم بزنیدخوندم مطلبتون رو... فکر نمينم واقعيت داشته باشه... البته ممکنه اين شرايط خاص شما باشه، ولی بنظرم عموميت نداره... زندگی هم اينجا به اين تاريکی هم نيست...

شاید ایراد از منه ولی من معنی جملاتی مثل "علی رغم همه تنفری که از همه چیز ایران دارم دست آخر به این نتیجه رسیدم که بهترین جا برای یک ایرانی همان ایران است" رو نمیفهمم. چرا یک جایی که همه چیزش نا خوشاینده بهترین جا برای زندگیه؟ به نظر منم تقریبا همه چیز ایران و فرهنگ ایرانی (غیر از هنرش) ناخوشایند میاد و به همین مناسبت از زندگی در کانادا بی اندازه لذت میبرم. بعد از چند سال سرمایه گذاری عمر در یادگیری زبان و فرهنگ این کشور هر کسی میتونه خودشو عضوی از این کشور بزرگ به حساب بیاره.

۱۳۸۷ خرداد ۱, چهارشنبه

دوپینگ علمی و صدمه به بنیان علم

تولد رویانا، نخستین جانور همسانه‌سازی شده ...تولد بوآنا، نخستین گاو همسانه‌سازی شده منطقه...دستیابی به فناوری تولید حیوانات تراریخته ...ارائه نخستین نقشه پروتئینی سلول‌های بنیادی جنین انسان ...ترمیم ضایعات نخاعی با استفاده از سلول های شوآن...تولید داروی کنترل ایدز...راه اندازی بزرگترین مجتمع تولید داروهای نوترکیب...تولید داروی اریتروپوئیتین برای درمان بیماران کلیوی
...راه اندازی شرکت تولید کننده بافت مصنوعی انسانی...تولید پوست انسانی برای درمان بیماران سوختگی...

اینها بخشی از ادعاهای یکطرفه و تایید نشده مراجع دولتی یا وابسته به دولت در حوزه علوم زیستی هستند.
این نهادهای تحقیقاتی تولیدی صحت ادعاهای خود را هیچگاه در معرض داوری قرار نداده اند.

برای راستی آزمایی این ادعا ها لازم است پاسخ سوالات زیر را داشته باشیم:

هیئت علمی این مراکز چه کسانی و با چه سطحی از دانش و تجربه هستند؟ سابقه تحصیلات و تحقیقات ایشان چیست؟
مقالات علمی انتشار یافته توسط ایشان در ژورنالهای معتبر بین المللی کدام است؟
این مراکز در حال حاضر در چه زمینه ای بطور تخصصی به خدمت رسانی به بیماران مشغول هستند؟

پاسخ : اعضای هیئت علمی این مراکز در زمینه تخصصی مشابه تا حدی که از اصول ابتدایی دستاوردهای ادعایی اطلاع داشته باشند تحصیل کرده وعلی رغم دانش حرفه ای در زمینه شغلی خود از توان علمی لازم برای به اجرای موثر تکنیک های لازم برای دستیابی به دستاورد ادعایی برخوردار نیستند.
دانشمندان این مراکز هیچگاه نتایج تحقیقات در مراحل مقدماتی و یا پیشرفته را در ژورنالهای معتبر و بعضا حتی ژورنالهای داخلی به چاپ نرسانده اند. مراجعه به مقالات چاپ شده ایشان به خوبی نشان دهنده این نکته است که ایشان عموما دانشمندانی معتبر در زمینه ای دیگر با مبانی نزدیک به دستاوردهای ادعایی هستند!
این مراکزبطور حرفه ای به ارائه خدمات بهداشتی درمانی در زمینه مشابه دیگری مانند درمان نا باروری یا جراحی اعصاب مشغول هستند.

نتیجه: آشنایی مقدماتی دانشمندان با یک سوژه داغ علمی همچون همسان سازی جنین، سلول های بنیادی، نانو تکنولوژی و ... برای سیاست مداران کافی است تا از طریق مدیران عمدتا سیاسی مراکز علمی دانشمندان شاغل در نهاد های دولتی یا وابسته به دولت و نهاد های نظا می را به بزرگ نمایی و داستان سرایی و جعل نتایج تحقیقاتی تشویق کنند. دوپینگ علمی این نهادها ، سایر مراکز علمی و دانشگاهی کشور رابر سر دوراهی تقلید در بزرگنمایی و جعل دستاوردها یا قبول تحقیر و ناتوانی علمی نسبت به مراکز ظاهرا فعال قرار داده است.

راه حل: نهاد نظارتی داخلی و بین المللی؟! نتیجه بررسی ادعای همسان سازی جنین در کره جنوبی یک نمونه از راه برخورد است.

*****
در اینجا برای نمونه به حوزه زیستی بسنده شده است ولی اصول مشابهی در سایر زمینه ها در حال اجرا است. لطفا از ارائه راهکار های خود برای برخورد با این معضل دریغ نفرمایید.

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۹, یکشنبه

۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۹, پنجشنبه

چشم دل


وقتی دیدمشون باورش سخت بود که هردو نمی بینند. این دو هیچوقت همدیگه رو ندیدن ، عاشق هم بودن... مرد با دست موهای خانم را نوازش می کرد و صورتشو به پیشونیش می چسبوند تا حسش کنه. .. توصیفش سخته .. . صحنه بی نظیری بود. به معنی واقعی کلمه روشن دل بودن.

برای بزرگ نمایی بیشتر روی تصویر کلیک کنید.

مکان: نیویورک- مشخصات بیشتر تو خود عکس هست!
زمان: دیروز 7 می 2008
عکاس : خودم

۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۷, سه‌شنبه

جوان ترین پروفسور

آلیا چهارده ساله
آلیا نوزده ساله



نام و نام خانوادگی :آلیا صبور Alia Sabur


متولد: نیویورک - آمریکا- پاکستانی تبار


تاریخ تولد: 22 فوریه 1989


نام پدر : مارک Mark


نام مادر: جولی Julie


نام دختر عمو: ماهرخ Mahrukh ساکن پاکستان
او در هشت ماهگی خواندن را آغاز کرد و از کلاس چهارم ابتدایی به کالج رفت تا در سطح کارشناسی ریاضیات کاربردی بخواند.

آلیا چهارده ساله بود که مدرک کارشناسی گرفت و دانشجوی دوره کارشناسی ارشد -دکتری دانشگاه درکسل ، نیویورک شد.
او سپس دکتری مهندسی مواد گرفت و جوان ترین فردی بود که وارد دوره فلوشیپ پس از دکتری شد، او نشانگرهای سلولی خاصی را بر اساس تکنولوژی نانولوله ها ابداع کرد که در تحقیقات پزشکی کاربرد دارد.
فقط سه روز مانده بود که نوزده ساله شود که برای تدریس در دانشگاه کنکوک ، سئول ، کره جنوبی پذیرفته شد.














۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۵, یکشنبه

تندروی به چه قیمت

فرشاد امیر ابراهیمی - عضو فعال انصار حزب ا...- مانور بسیج سال 1989


فرشاد امیر ابراهیمی -فعال حقوق بشر ...- آنکارا 2002


محسن مخملباف -قهرمان انقلابی- پس از ترور نا موفق یکی از عوامل پلیس حکومت شاهنشاهی


محسن مخملباف - هنرمند- کارگردان شناخته شده بین المللی


معصومه ابتکار ملقب به خواهر مری - مترجم گروه تسخیر کننده سفارت آمریکا در تهران


معصومه ابتکار ملقب به قهرمان زمین - در دولت اصلاح طلب محمد خاتمی به درجه های عالی مدیریتی منصوب شد. سابقه عضویت شورای اسلامی شهر تهران. فعال حمایت از محیط زیست.

همه ی انسان ها حق تغییر دارند و حتما از اینکه اسلحه بدستان سابق قلم بدست بگیرن و از عشق، دوستی، پاکی محیط زیست و حقوق بشر دفاع کنند خوشحال میشوم. ولی یک سوال بی پاسخ ذهنم را به درد می آورد: چرا نسل من و شما باید هزینه تندروی ایشان را بپردازد؟

پلیس عشق؟!

به کدامین گناه؟












و عشق همچنان جاری است ...






۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۲, پنجشنبه

حفظ آبرو به چه قیمت


بی بی سی در یک تلاش رقت بار، در مقدمه نظرخواهی با عنوان حفظ آبرو به چه قیمت؟! در مورد زنای با محارم و زندانی کردن فرزند در اتریش می نویسد: آیا این گونه اتفاقات در جوامع دیگر هم روی می دهد؟ در ایران چطور؟ آیا شما، خود قربانی یا شاهد این اتفاق بوده اید؟
مشکل اینجاست که بی بی سی می خواهد توپ را بیندازد به زمین ایرانی ها. آن هم با این پیام مخفی که" از این چیزها و بدترش هم در ایران هست اما مخفی است."رفتاری بسیار رقت انگیز برای سرپوش گذاشتن روی رسوایی غرب.
اکنون باید از رسانه ی دولتی انگلستان پرسید : حفظ آبرو به چه قیمت؟!

لینک به نظر سنجی وبسایت بی بی سی:

۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۱, چهارشنبه

هیلاری! ما فقط دو تا گیلاسیم

هیلاری! ما فقط دو تا گیلاسیم
ما را نزن! ما را نزن!ما گیلاسیمفقط دو تا گیلاس
گفتی که می‌خواهی ما را از زمین محو کنیگفتی که ما را محو می‌کنیما را محو نکن، ما را نزنما گیلاسیم
هیلاری گفت، می‌خواهم ایران را از صحنه روزگار محو کنمهیلاری!ما را محو نکن، ما را نزنما گناه داریمما فقط دو تا گیلاسیم
هیلاری! وقتی وارد آشپزخانه شدیدر کمد زیر دستشوییسحری است نوشته بر ظرفیدستت را سه بار بر ظرف بکشآیا معجزه‌ای رخ داد؟آیا غولی حاضر شد؟نه، معجزه‌ای رخ نخواهد دادهیچ غولی از بطری وایتکس خارج نمی‌شودحالا درش را دو دور به سمت راست بچرخانمحلول را به آب اضافه کنهمه چیز آماده استآن را روی تاریخ بریزحالا می‌توانی تاریخ را با وایتکس بشویی
این عکس تزیینی است و ربطی به وایتکس ندارد.
تو می‌توانی با محلولی از وایتکسپرچم سرخ ویتنامی‌ها را به پرچم سفید صلح تبدیل کنیو می‌توانی اجساد را از «‌دین بین فو» محو کنیتو می‌توانی مارتین لوتر کینگ سیاه را در وایتکس بیندازیتا از جان وین هم سفید‌تر شودتو می‌توانی افغانستان طالبان را چنان با وایتکس پاک کنیکه پاک‌تر از پاکستان شودتو می‌توانی صدام را با وایتکس از تاریخ عراق محو کنیاما، هنگام پاک‌سازی مواظب باشی جایی منفجر نشود
هیلاری!کمد زیر دستشویی را باز کنتو می‌توانی، تو توانستیتو با همان محلول وایتکس لکه بیل را از دامن مونیکا پاک کردیحتماً با همان وایتکس می‌توانی ایران را هم از صحنه روزگار محو کنیاصولاً وایتکس برای همین استو محو کردن ما کار دشواری نیستما چندین هزار کیلومتر جغرافیاییمو چندین هزار سال تاریخفقط ده دقیقه ما را در وایتکس بخیسانو دکمه قرمز را فشار بده ما محو خواهیم شد
اما نه، دست نگه دارما را محو نکنما را نزن، ما را نزنما گیلاسیمپیش از آغاز دکترین وایتکسشبی پیش از آنوقتی که به باغ رفتی، سری به مغول‌ها بزنبا عرب‌ها ملاقات کنو محمود افغان را ببینمواظب باش!آن‌ها پیش از این به ما تجاوز کردندلکه‌های آن‌ها هنوز روی دامن تاریخ ماستما آن لکه‌ها را نتوانستیم محو کنیمو مغول‌ها و افغان‌ها و عرب‌ها هم ما را محو نکردندتجاوز سختی بود، اما محو نشدیمآن‌ها می‌دانستند که تاریخ با سفره فرق می‌کندتاریخ، سفره نیست که لکه‌اش را محو کنیو سرزمین یک نقشه کاغذی نیستکه پاره‌اش کنی
هیلاری! ای محو کن بزرگای کاش خاطرات خودت را می‌خواندیتا شیوه درست استفاده از وایتکس را فراموش نکنیهیلاری! هیلاری!ما را محو نکن، ما را نزن ما گیلاسیم، فقط دو تا گیلاس
پیش از آن‌که تو تصمیم بگیری ما را محو کنیما سی سال آتش سوزاندیمتا همان یک چهارشنبه هم محو نشودو سی سال سبزه‌ها را گره زدیمتا روی زردمان را کسی نبیندو هشت سال زیر تانک‌ها له شدیمله شدیم، اما محو نشدیمو بیست و پنج سال لگد خوردیمآن‌ها هم می‌خواستند با لگد محومان کنندعقب ماندگی همین است!وایتکس وقتی ندارند، لگد می‌زنندما له شدیم و لگد خوردیم و آتش سوزاندیمهیلاری!لگد خورده‌ها را محو می‌کنی؟
هیلاری!سری به گوگل مپ بزنآیا هرگز فکر کرده‌ای تمام خانه‌هایی که گوگل مپ از بالا نشان می‌دهدخانه‌های آدم‌هاستآدم‌هایی که رویا دارندآدم‌هایی که کابوس می‌بینندآدم‌هایی که نفس می‌کشندآدم‌هایی که عاشق می‌شوندآدم‌هایی که می‌خندندآدم‌هایی که سال‌هاست آرزوهای‌شان رایک روز باد برده استلطفاً پیش از مصرف وایتکس به آدم‌هایی که زیر نقشه زندگی می‌کنند فکر کن
هیلاری!لطفاً ما را محو نکنما یک باغ گیلاسیم
بانوی خندان!می‌دانم که هنوز به آرای نبراسکا و فلوریدا و پنسیلوانیا احتیاج داریاما لطفاً در مصرف وایتکس زیاده روی نکنممکن است آنقدر زیاده‌روی کنیکه مردم آمریکا از وایتکس و محو کردن و هر چیز سفیدی متنفر شوندو اوبامای سیاه را به کاخ سفید بفرستند
ما را نزن! ما را نزن!ما گیلاسیم
نازلی احساس( معصومه مستشار)


The Top 20 Reasons Not to Move to Dubai

The city of Dubai is located in the northeastern part of the United Arab Emirates (UAE) along the Persian Gulf. Dubai is the capital city of the emirate of Dubai, one of seven emirates forming the United Arab Emirates. Dubai is the second largest city next to Abu Dhabi in UAE. The upper part of the image shows the center of the city, which developed along the west side of the Dubai Creek. Dubai shows 2 different characters: one as a business district lined with high-rise buildings along the creek; and another as a resort with Jumeirah Beach and the safari tour of the desert, shown at the lower left of the image. Off the coast of Jumeirah Beach is the world's largest man-made island resort The Palm in the Persian Gulf, now under construction. The design of the palm tree-shaped island can be seen in the image. The image covers an area of 40.8 x 53.5 km, was acquired 17 September 2003, and is located at 25.2 degrees North latitude, 54.9 degrees East longitude.


Living in Dubai is not wonderful and glamorous, as many would have you believe. Forget about what you’ve read, seen, and heard; those shiny buildings and manmade islands are all just smoke and mirrors. There are so many things wrong with this place that I have decided to compile a list, a must read if you are considering a potential move to Dubai.
1. There is no standard address system making mail-to-the door delivery impossible. In fact, it makes anything nearly impossible. The taxi driver, here for only two days, and having learned English from old Beatles albums has no clue where your house is. He won’t tell you that of course, he’ll just keep calling and saying, “Okay, okay. Yeah, yeah.” When you purchase something that requires delivery they do not have an address line, but a box where you are expected to draw a map. Not able to draw a map? Explain like this: I live on the street after the airport road, but before the roundabout. Go past the mosque and make a U-turn.
2. The government blocks all web sites that it deems “offensive” to the “religious, moral, and cultural values” of the UAE. That’s hard to swallow for a freedom loving American, but I get it. I do not understand, however, why all VOIP access and related web sites are blocked. I guess the government also takes offense to people inexpensively contacting their families back home. You’re welcome to call using the analog service provided by the government-owned telephone monopoly, but it will cost you a whole lot more. So much so, in fact, your frequency of calls will be greatly diminished if you can afford them at all. The government says VOIP is blocked for security reasons, yet even the residents of communist China and North Korea have access to 3. It is really hot outside. Not Florida in July hot; Hot as if you were locked in a car in Florida in July with sufficient humidity to make it feel as though you are drowning. Hot as in 120 degrees with nearly 100% humidity. Do not look to the wind for relief. This is the equivalent of pointing a hairdryer on full blast directly at your face. Pour fine moon dust-like sand over your head as you do this and you get the picture.
4. There are too few trees, plants, and grass – or living things aside from us crazy humans, for that matter. Ever see a bird pant? I have. In my opinion, human beings were not meant to live in such a place. If we were, there would be sufficient water and shade. The only greenery around are the roadside gardens planted by the government, who waters the hell out of them in the middle of the day. Thanks a lot! Didn’t you say we should cut down on our water consumption because you are unable to keep up with the demand? I have an idea: let’s all move someplace where it’s not 120 degrees outside.
5. This country prides itself so much on its glitz and glamour that it put a picture of its 7-star hotel on the license plate. Yet, the public toilets in the king-of-bling Gold Souk district are holes in the ground with no toilet paper or soap. Hoses to rinse your nether regions, however, are provided. This results in a mass of water on the floor that you must stand in to pee. Try squatting without touching anything and keeping your pants from touching anything either. Oh yeah. It’s 120 degrees in there too.
6. This country encourages businesses to hire people from other poor countries to come here and work. They have them sign contracts that are a decade long and then take their passports. Even though taking passports is supposedly illegal, the government knows it happens and does nothing to enforce the law. These poor people are promised a certain pay, but the companies neglect to tell them they will be deducting their cost of living from their paychecks, leaving them virtually penniless – that is, if they choose to pay them. Companies hold back paychecks for months at a time. When the workers strike as a result, they are jailed. Protesting is illegal, you see (apparently this law IS enforced).
These people will never make enough to buy a ticket home and even if they do, they do not have their passports. They live crammed in portables with tons of others, in highly unsanitary conditions. The kicker: they are building hotels that cost more to stay in for one night than they will make in an entire year. Things are so bad that a number of laborers are willing to throw themselves in front of cars because their death would bring their family affluence in the form of diya, blood money paid to the victim’s family as mandated by the government.
7. Things are not cheaper here. I’m sick of people saying that. I read the letters to the editor page of the paper and people say to those who complain about the cost of living rising here, “Well, it’s cheaper than your home country or you wouldn’t be here.” The only thing cheaper here is labor. Yes, you can have a maid – but a bag of washed lettuce will cost you almost $10.
8. There are traffic cameras everywhere. I consider this cheating. Where are the damn cops? I drove around this city for weeks before I ever even saw a cop. Trust me, they need traffic cops here. People drive like idiots. It’s perfectly okay to turn left from the far right lane, but speeding even just a couple of kilometers over will get you fined. These cameras are placed strategically as you come down hills, or just as the speed limit changes. Before you know it…BAM! Fined. Forget to pay the bill and your car will be impounded..
9. The clothing some of these women wear makes no sense to me. I understand that as part of your religion you are required to dress in a particular way, but a black robe over your jeans and turtleneck and cover your head when it is 120 degrees outside? In the gym some women wear five layers of clothing…sweatpants and t-shits over sweaters with headscarves. Yet the men’s clothing makes absolute sense: white, airy, and nothing underneath but their skivvies.
10. People stare at you. I am sick of being stared at. I’m stared at by men who have never seen a fair-skinned blue-eyed woman before, or who have and think we are all prostitutes so it’s okay to stare. They stare at me when I am fully covered or with my husband, and even follow me around. It’s beyond creepy and has brought me to tears on more than one occasion. The staring is not limited to men, either. I’m stared at angrily by female prostitutes who think I am running in on their territory by having a few drinks with my husband at the bar. 11. Prostitutes? Oh hell yes, there are prostitutes. Tons of them. So, let me get this straight, I can’t look at a naked picture of a person on the Internet in the privacy of my home, but it is okay to go out in public and buy a few for the night?
12. Alcohol can only be sold in hotels and a handful of private clubs. A person must own a liquor license to consume in the privacy of their own home. To obtain a liquor license you must get signed approval from your boss, prove a certain level of salary that determines how much you are allowed to buy, and then submit several mug shots (aka passport photos) for approval. Pay the fee and the additional 30% tax on every purchase and you may drink at home. Then again, you can just pick up a few bottles in the airport duty free on your way in to the country, but two is the max. Why not just drive out to Ajman where it’s a free-for-all and load up the SUV? It’s easy enough, but crossing the Emirates with alcohol is illegal – particularly in the dry emirate of Sharjah, which just happens to lie between Dubai and Ajman. Go figure.
13. Not only do you have to get your boss’s approval to obtain a liquor license, but you must also get the company’s approval to rent property, have a telephone, or get satellite TV.
14. Back to the craziness on the roads: If I see one more kid standing up and waving to me out the back window while flying down the road at 160 kph…whatever happened to seatbelts?
15. When is the weekend again? Let me get this straight: the weekend used to be Thursday and Friday, but no one took off all of Thursday, just a half day really. Now the government says Friday and Saturday are the weekend, but some people only take off Friday, others still take a half day on Thursday, but some might just take a half day on Saturday instead. Anyway you slice it, Sundays are workdays and little business can be accomplished Thursday through Saturday.
16. There are few satellite television operators:. The movie channels play movies that are old and outdated. Many of them went straight to video back in the States. Every sitcom that failed in the US has been purchased and is played here. Old episodes of Knight Rider are advertised like it is the coolest thing since sliced bread. The TV commercials are repeated so often that I am determined NOT to buy anything I see advertised on television here just for thee principle of it. When I say repeated often, I mean every commercial break - sometimes more than once.
17. The roads are horribly designed. Driving ten minutes out of the way to make a U-turn is not uncommon. People are not able to give directions most of the time (remember reason #1), and the maps are little help because most have few road names on them, if any. Where is interchange four? You just have to hope you got on the freeway in the right place and start counting because they are not numbered. Miss it and you’ll likely end up on the other side of town before you are able to turn around and go back.
18. Taxi drivers are dangerous and smell. Taxi drivers work very hard here to earn a living because travel by taxi is still relatively inexpensive, even though the cost of living is not (see reason #7). Because of this you may have a driver who has had little sleep or the opportunity to shower for several days. Many of these drivers have just as much difficulty finding their way around as you do, but add to this a third-world country driving style and extreme exhaustion and, well, remember to buckle up for safety.
19. Speeding is an Emirati sport and Emirates Road is just an extension of the Dubai Autodrome. I know I keep mentioning the roads, but really, much of this city’s issues are encompassed by the erratic and irrational behavior displayed on its streets. Visions of flashing lights on even flashier, limo-tinted SUVs haunt me as I merge on to the highway. Local nationals are somehow able to get the sun-protecting dark window tint denied to us lowly expats and use it to hide their faces as they tailgate you incessantly at unbelievably high speeds, their lights flickering on and off and horn blaring repeatedly. It doesn’t matter that you can’t get over, or if doing so would be particularly dangerous, they will run you off the road to get in front of you. Don’t even think about giving someone the finger; the offense could land you in jail. Tailgating is, unbelievably, legal.
20. Dubai is far from environmentally friendly. Ever wonder how much damage those manmade islands are doing to the delicate ocean ecosystem? Coral reefs, sea grasses, and oyster beds that were once part of protected marine lands lie choked under a barrage of dredged up sea sand. Consider the waste that occurs from erecting buildings on top of these sand monsters and from the people that occupy them coupled with the lack of an effective recycling program and you have an environmental disaster on your hands. Add to this more gas guzzling SUVs than fuel-efficient cars on the road and the need for 24-hour powerful air-conditioning and its evident that the environment is not high on the priority list of the UAE.
So while I’m sure there are benefits to living in Dubai, tax breaks, multi-cultural environments, and beautiful buildings aside, reconsider your plans to move here if any of the above mentioned reasons strikes a chord within you. Dubai is a city caught in an identity crisis. Struggling somewhere between its desire to be a playground for the rich and its adherence to traditional Islamic roots, rests a city that lacks sufficient infrastructure to support its delusions of grandeur. Visit if you must, but leave quickly before you are sucked into its calamitous void.these inexpensive calls.

Persian Gulf




The name Persia has always been used to describe the nation of Iran, its people, and its ancient empires since 600 BC. It is derived from the ancient Greek name for Iran's maritime province, called Fars or Pars in modern Persian, Pars in Middle Persian and Pârsa in Old Persian, a word meaning "above reproach." Persis is the Hellenized form of Pars, and through the Latinized word Persia, the other European nations came to use this word for the region. This area was the core of the original Persian Empire.
Since ancient times almost all foreigners referred to the entire country as Persia until March 21, 1935, when Reza Shah Pahlavi formally asked the international community to call the country Iran — a name that the people of Persia, themselves, used to refer to their country since the Sassanian period. "Iran" means "Land of Aryans". In 1959 some Persian scholars protested to the government that the name change had separated the country from its ancient civilization. Therefore, the late King Mohammad Reza Shah Pahlavi announced that both Persia and Iran can be used in Western languages.
Without disparaging the Arabs, Iranians are proud of their non-Arab heritage and strongly resent any attempt at denigrating or changing any aspect of their Iranian heritage. And the Persian Gulf occupies a pivotal place in the Iranian history and culture. Furthermore, Iran abuts the Persian Gulf for 2,000 Km, while about a dozen recently-created Arab Sheikhdoms and emirates border the Gulf on the other side.
The historical and geographical name of the Persian Gulf has been endorsed and clarified by the United Nations on many occasions and is in use by the UN, its member states, and all other international agencies worldwide. The last UN Directive confirming the name of the Persian Gulf was (reference ST/CS/SER.A/29/Add.2) on August, 18th 1994.
The worldwide Iranian people are deeply affronted by this arrogant designation of "The Arabian Gulf." We demand, in the strongest possible terms, that you take immediate steps to restore the rightful name of the Persian Gulf to the waterway on your TV programms (including Megastructures in which you used the fake name for Persian Gulf) and in your website.

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲, دوشنبه

UFO Dogfight over Tehran

Declassified Defense Intelligence Agency documents released under the Freedom of Information Act reveal that on 19 September, 1976, an unusual incident occurred over Tehran, Iran. At about 0030 hours, the Imperial Iranian Air Force command post at Tehran received four telephone reports from citizens in the Shemiran (north of Tehran). Some of the callers reported seeing a bird-like object in the sky, while others reported a helicopter with a bright light. When the command post found that there were no helicopters airborne at that time, they called General Yousefi, assistant deputy commander of operations. General Yousefi at first said the object was only a star, but after talking to the tower at Mehrabad Airport, he looked for himself and saw a very bright object larger than a star. At that point he decided to scramble one F-4 Phantom jet from Shahrokhi Air Force Base in Hamadan. At 0130 hours, the F-4 took off and proceeded to a point 40 nautical miles north of Tehran. It was noted that the object was of such brilliance that it could be seen up to 70 miles away. When the F-4 came to within about 25 nautical miles of the object, the jet suddenly lost all instrumentation and communications. The pilot broke off the intercept and turned away. When the F-4 had turned back toward Shahrokhi, the aircraft regained instrumentation and communication. At 0140 hours, second F-4 was scrambled, piloted by Lieutenant Jafari and it acquired a radar lock on the object at 27 nautical miles range. The radar signature of the UFO resembled to that of Boeing 707 aircraft. Closing on the object at 150 nautical miles per hour. At a range of 25 nautical miles, the object began to move, keeping a steady distance of 25 nautical miles from the F-4.The size of the object was difficult to determine due to its intense brilliance. The lights of the object were alternating blue, green, red, and orange, and were arranged in a square pattern. The lights flashed in sequence, but the flashing was so rapid that they all could be seen at once.
As the object and the F-4 continued on a southerly path, a smaller second object detached itself from the first and advanced on the F-4 at a high rate of speed. Lieutenant Jafari thinking to be under attack, he launch an AIM-9 sidewinder missile, but he suddenly lost all instrumentation, including weapons control, and all communication. The F-4 pilot then instituted a turn and a negative G dive as evasive action. The object fell in behind him at about 3 to 4 nautical miles distance for a short time, then turned and rejoined the primary object.Once again, as soon as the F-4 had turned away, instrumentation and communications were regained. The F-4 crew then saw another brightly lit object detach itself from the other side of the primary object and drop straight down at a high rate of speed. The F-4 crew expected it to impact the ground and explode, but it came to rest gently. The F-4 crew then overflew the site at a decreased altitude and marked the position of the light's touchdown. Then they landed at Mehrabad, noting that each time they passed through a magnetic bearing of 150 degrees from Mehrabad, they experienced interference and experienced communications failure. A civilian airliner that was approaching Mehrabad experienced a loss of communications at the same position relative to Mehrabad. As the F-4 was on final approach, they sighted yet another object, cylinder-shaped, with bright, steady lights on each end and a flashing light in the middle. Mehrabad tower reported no other aircraft in the area, but tower personnel were able to see the object when given direction by the F-4 pilot. The next day, the F-4 crew flew out in a helicopter to the site where they had seen the smaller object land. In the daylight, it was determined to be a dry lake bed, but no traces could be seen. They then circled the area to the west and picked up a noticeable "beeper" signal. The signal was loudest near a small house, so they landed and questioned the occupants of the house about any unusual events of the previous night. They reported a loud noise and a bright light like lightning.Further investigation of the landing site, including radiation testing of the area was apparently done, but the results were never made public. Since this event occurred before the fall of the Shah, any records in Tehran itself may be lost.
The Defense Intelligence Agency itself called this report:An outstanding report. This case is a classic which meets all the criteria necessary for a valid study of the UFO phenomenon...
One of the most interesting things about this event is that it was apparently detected by a military spy satellite. This satellite, the DSP-1, was launched to warn of ballistic missile launches by detecting infrared heat sources. It was used to detect SCUD missile launches during Desert Storm. An analysis of computer printouts from DSP-1 by researchers Lee Graham and Ron Reghr, of Aero-Jet in California, shows that it definitely detected an infrared anomaly over Tehran at the time of the UFO event reported above.

قهرمانان نیروی هوایی

Iranian POW pilots in Iraq Iranian POW pilots in Iraq



List of IIAF Pilots who were killed in the Iran/Iraq War
Not included:Pilots who ejected and became POWPilots who ejected and were rescued


This List Is NOt Complete,


1.....……….. Abbaszadeh

2. Khosrow Abdolkarimi ( F-4 ) Bandar Abbas

3. Abolhassan Aboulhassani ( F-5 ) over Ducan Dam

4. . ...........Aboutalebi ( F-4 ) Bushehr

5. Hassan Afshin Azar ( F-5 ) Mossel

6. Nosratolah Aghaee ( C-130 ) Kermanshah 17-Dey -1359 =

7 Jan. 19817. Abbas .Akbari ( F-4 ) Iraq

8. Khosrow Akhbari ( F-4 )

9. Davood Akradi ( F-4 ) Karkook 8 - Aban - 1360 = 30 Oct.1981

10. Hashem Ale Agha ( F-14 )Soth of Mahshahr 20 - Mordad - 1363 =

11 Aug. 198411.Ali AliAkbaree ( F-4 ) Bushehr 7- Mehr - 1359 = 29 Sept. 1980

12. Masoud Amiri ( F-4 ) Aban - 1359 = Oct 1980

13. Asdolah AssadZadeh ( F-5 ) Over Faw

14. Asadolah Barbari ( F-5 ) over Rawanduz Mehr - 1359 = Sept 1980

15. Mohammad Balazadeh ( F-5 )

16. ............... Bazargan ( F-5 )

17. Ebrahim Dalal Khosh 1363= 1984

18. Mohammad Hossein Darabee ( F-5 ) 26 - Esfand - 1359 = 17 Mar. 1981

19. Ebrahim Delhamed ( F-5 ) 70 NM from Mosul

20. Masihollah Din Mohammadi ( F-4 )

21. Abbas Dooran ( F-4 ) Baghdad 31- Tir - 1361 =

22 Jul. 198222. Ali Eqhbali ( F-5 ) over Aqrah

23. Mohammad Eshghipoor ( F-4 )

24. Abbas Eslami Nia ( F-4 ) Baghdad 1359 = 1980

25. ...............Farahani ( F-4 ) Ghasre Shirin

26. Abbas Fazilat ( F-5 ) over Rawanduz

27. Hassan Ghahestani ( F-4 )

28. Reza Gharabaghi ( F-4 ) ????

29. Gholam Gholamrezaee ( F-5 ) Karkheh - Dezful 1359 = 1980

30. Khalil Ghobadi ( Helicopter ) Iraq

31. Mansour Ghoreyshi ( F-4 ) Mahshahr 18 - Bahman - 1359 = 7 Feb. 1981

32. Bijan Haji ( F-4 ) Over Iraq 18-Mehr 1359 = 10 Oct. 1980

33. Bijan Harooni ( F-5 ) Dezful

34. .......... Hassani ( F-4 ) Ghasre Shirin (Back Seat of Khoojasteh Nikoo) 1359 = 1980

35. Alireza Hashemian

36. ....... …. Heidarian ( F- 4 ) Back seat of Salehi

37. Homayoun Hekmati ( F-4 ) Over Persian Gulf 15-Khoordad 1363 = 5 June 1984

38. Behzad Hessaree ( F-4 ) Bushehr 9 - Mordad - 1361= 31 Jul.1982

39. Ali Ilkhani ( F-4 ) Ghasre Shirin 1359 = 1980

40. Ali Jahan Shahloo ( F-5 ) Iraq

41. Ghafoor Jeddi ( F-4 )

42. ...............Jooraki ( F-5 ) West of Dezful after Take off 13 - Mehr - 1359 = 5 Oct. 1980

43. ................Kadkhoodaee ( F-4 ) Over Mahshahr 6 - Mehr - 1359 = 28 Sept. 1980

44. Mohammad Kambakhsh Ziaee ( F-5 ) 3 - Azar - 1359 = 24 Nov. 1980

45. Mohammad Reza Karimi ( F-4 ) Over Mahshahr 6 - Mehr - 1359 =28 Sept.1980

46. Parviz Keyhani Nejad ( F-4 ) Over Persian Gulf

47. ...................................... ( F-4 ) Ghasre Shirin 1359 = 1980

48. Youness Khoshbin ( F-5 ) Karkheh - Dezful

48. Gholamhossein.Khoshniyyat ( F-5 ) Karkheh - Dezful

50. Ali Khosravi ( F-4 )

51. Ghodrat Kianjoo ( F-4 ) Back seat of Bijan Haji

52. Mansour Mohammadi Azad( F-5 ) Iraq - Esfand 1365 = Feb 1987

53. Masoud Mohammadi ( F-4 ) Bushehr 10 - Mehr - 1359 = 2 Oct. 1980

54. Darioush Nadimi ( F-4 )

55. ................. Nadernia ( F-5 ) 7 - Bahman - 1361 = 27 Jan. 1983

56. Ali Naghdi ( F-5 ) over Sahand & Sabalan-Tabriz

57. Reza Nooroozi ( F-4 ) West of Ahwaz

58. Mohamad Ali Oshrieh ( Farzin ) ( F-5 ) Over Ahwaz

59. Firooz Rahmatian ( F-4 )

60. Gholamreza Ranjbaran ( F-5 ) 15 - Mehr - 1359 = 7 Oct. 1980

61. ……… Roozitalab ( F-4 )

62. . ……… Salehi ( F-4 ) (Pour Rezaee's Wingman on 28 - Shahrivar - 1359 = 19 Sept.1980)

63. Mostafa "Hamid" Saghiri ( F-4 ) 3 - Mehr - 1359 = 25 Sept.1980

64. Changiz Sepehr ( F-5 ) West of Dezful after Take off 13 - Mehr - 1359 = 5 Oct. 1980

65. Mohammad Shademan Bakht ( F-4 ) 2 - Aban - 1359 = 24 Oct. 1981

66. Ali Shamsbeigi ( F-4 ) was killed on Helicopter crash over Kurdestan

67. Homayoon Shoghi ( F-4 )

68. Mohammad Shokoohnia ( RF-4 )

69. Ali Soleimani ( F-4 ) Persian Gulf

70. Shahab Soltani ( F-5 ) West of Dezful

71. Abbas Soltani ( RF-4 )

72. Hassan Taleb Mehr ( F-4 ) Ghasre Shirin 1359 = 1980

73. Ebrahim Tavakoli ( F-5 ) over Ahwaz

74. .............................. ( F-4 ) Paveh 1358 =1980

75. Mahmood Yazdanpanah ( F-5 )

76. Parviz Zabihi ( F-5) NE of Mosel 22 - Aban - 1359 = 13 Nov. 1980

77............. Zanjani ( F-5 ) Soleymanieh (Sharifi's Wingman)

78. Kazem Zarifkhadem ( F-5 ) West of Khaneh inside Iraq 3 - Mehr - 1359 = 25 Sept. 1980

79. Fereidoun Zolfaghari ( RF-4 ) Over Majnoon Islands 20 - Khoordad - 1359 =10 June 1980

80. Mehdi Zooghi ( F-4 ) Iraq

81. Rahim Zooghi Moghadam ( F-5 ) 21- Tir - 1361= 12 Jul. 1982
to be completed ...

مجوز استفاده از رادیو در منزل

مجوز نصب یکدستگاه رادیو کنسرت در منزلی در چهار راخ مختاری تهران 1319
ظاهرا این هفتاد سال اخیر اوضاع خرابتر شده چون دستکم اون موقع برا رادیو مجوز می دادن ولی حالا برا ماهواره مجوز هم نمیدن



۱۳۸۷ فروردین ۳۱, شنبه

۱۳۸۷ فروردین ۳۰, جمعه

رسانه، خلیج فارس و شاهنامه

کانال نشنال جیوگرافی یه برنامه داره به اسم مگا استراکچرز تو این برنامه در مورد ساختمان ها پل های عظیم یا هر ساخته دست بشر که دارای عظمت از لحاظ اندازه یا تکنولوژی و.... گزارش می ده. توی یکی از این برنامه ها به زیبایی تمام نحوه ساخت برج العرب در دوبی نمایش داده می شه و بارها نام جعلی خلیج عر ب ی بکار بیان میشه و بطور مکرر از تیزهوشی و درایت و مدیریت شیخ فلان (یادم نیست اسمش چی بود) یاد می شه ، طوری که فکر می کنی این برنامه داره از تلویزیون دبی پخش می شه. لازم به ذکر که این برنامه در کشور های مختلف از انگلستان گرفته تا هند و ... عیره پخش میشه واعراب از این طریق با صرف هزینه ای کم به نسبت دستاوردی که براشون داره باره نام جعلی رو مطرح و برای مصطلح کردنش تلاش می کنند
کانال هیستوری برنامه ای داره به نام مهندسی امپراتوریها که هر بار به بررسی یکی از امپراتوری های گذشته می پردازه، یکی
از اونا در مورد امپراتوری پارس است
کانال نیکلودین برنامه ای داره به نام اوتار : اوتار یه کودک افسانیه که صدو خورده ای سال سنشه! و در گیر ماجراهای افسانه ای بسیاری می شه و کل داستان اشاره به چهار عنصر آب ، خاک، آتش و هوا و تسلط اقوام و ملل گوناگون به این عناصر است و ظاهرا اوتار تنها کسی است که به هر چهار عنصر تسلط داره و قراره در جنگ با پلیدی جهان رو از نابودی نجات بده. کلیت داستان همان جنگ همیشگی و باستانی خیر و شره و چارچوب داستان بسیار شبیه داستانهای باستانی خود مونه اما در قالبی بسیار گیرا و مدرن
عرب ها در کنار سرمایه گزاریشون روی ساخت ساختمانهای مدرن و جزایر مصنوعی در آن بیابان برهوت با سرمایه گزاری و حمایت مالی از نشنال جیوگرافی و سایر رسانه ها براحتی دست به تبلیغات غیر مستقیم، عظیم و در عین حال زیبا و مردم پسندی زدن که در مقابل بی کفایتی، انفعال و دشمن تراشی مدیران و سرمایه گزاران دولتی و خصوصی ما مسلما برد با آنها خواهد بود. مگر آنکه راه دیگری جز اکتفا به ایمیل و امضا برای تثبیت حق خود پیدا کنیم.
هیستوری چنل در برنامه مهندسی امپراتوری تلاش کرد به امپراتوری پرافتخار پارس هم بپردازد ولی مقایسه ای ساده با سایر برنامه ها در مورد امپراتوری روم و مصر باستان نشان دهنده محدودیتهای فراوان تیم تهیه کننده بود. آیا برای سازمان های دولتی و یا حتی خصوصی ایران امکان حمایت علمی و بویژه مالی از آن وجود نداشت؟
آیا برای گروه های هنری و استعدادهای سینمایی و انیمیشن ایران این امکان وجود ندارد که برای یکبار هم که شده با دیدی مدرن ، داستانها و اسطوره های نا همچون شاهنما را به تصویر در بیاورند؟ ایا نمی توان رستم را برای یکبار هم که شده بدون یال و کوپال عتیقه در قالب یک قهرمان مدرن با الهام از دیجیمون و اوتار یا ترانسفورمرز به تصویر درآوریم و رخش را همیشه اسبی بزرگ نبینیم؟ اگر توان علمی یا استعداد اجرایی داخلی نداریم ، آیا نهاد های دولتی و خصوصی ما با صرف هزینه امکان سفارش تهیه یک انیمیشن مدرن و زیبا بر اساس افسانه های بسیار این آب و خام ندارند؟ استفاده هوشمندانه از رسانه های قدرتمند غربی با حمایت مالی از آنان نقشی بسیار فراتر از تصور در تامین امنیت ملی و تثبیت حقوق ایران و ایرانی دارد.
آیا می دانید بسیاری از غربی ها نمی دانند امپراتوری پارس همان امپراتوری ایرانیان است؟این نشانه ناتوانی ما در شناساندن خود است. آیا می دانید یک آمریکایی امنیت خود و کودکش را از جان هزاران ها انسان مثلا ایرانی یا عراقی و.... مهمتر می داند. به او حق بدهید! آیا ایران امکان حمایت مالی از رسانه های غربی و یارگیری به نفع خود را ندارد؟
بیایید تا دیر نشده به جای امضا جمع کردن برای گوگل و نشنال جیوگرافی برای احمدی نژاد و زرغامی و سرمایه گزاران ایرانی امضا جمع کنیم

۱۳۸۷ فروردین ۱۹, دوشنبه

لحظه ای فرخنده از تاریخ ایران

تیمسار دریابد رسایی در جزیره ابوموسی پس از آزاد سازی آن توسط نیروی دریایی شاهنشاهی ایران.
نهم آذر ۱۳۵۰ خورشیدی- ۳۰ سپتامبر ۱۹۷۱

۱۳۸۷ فروردین ۱۵, پنجشنبه

هدف آمريكا از برنامه دفاع موشكي

رئیس جمهور آمریکا در توجیه برنامه گسترش سپر دفاع ضد موشکی به شرق اروپا گفته است که این برنامه برای مقابله با تهدیدات موشکی کشورهایی مانند ایران ضرورت دارد.
ولي:
منحنی مسیر یک موشک بالستیک قاره پیما را می توان به چهار مرحله تقسیم کرد. اولین مرحله، فاز پرتاب است که ۲۰۰ تا ۳۰۰ کیلومتر اول حرکت موشک را در بر می گیرد.
این فاز در موشک های با سوخت جامد تا ۳ دقیقه و در موشک هایی با سوخت مایع تا ۵ دقیقه طول می کشد. موشک در پایان این مرحله شامل کلاهک هسته ای، سیستم کنترل، موتورهای کوچک و وسایلی است که برای کمک به نفوذ در سیستم دفاعی دشمن طراحی شده اند. صدها هزار قطعه کوچک تولید پارازیت در موشک جاسازی شده اند تا سیستم راداری دشمن مختل شوند.
در فاز دوم که توسط سیستم کنترل برنامه ریزی می شود کلاهک ها تک تک به سمت هدف پرتاب می شوند. هر موشک عموما میان ۳۰ تا ۴۰ کلاهک حمل می کند.
در فاز سوم موشک که تمامی کلاهک های واقعی و قلابی خود را پرتاب کرده، در ارتفاع ۱۲۰۰ کیلومتری به حرکت ادامه می دهد. زمان این مرحله بین ۱۵ تا ۲۰ دقیقه است.
فاز چهارم، آخرین و کوتاه ترین مرحله است و کمتر از یک دقیقه طول می کشد. بقایای موشک با سرعت ۷کیلومتر بر ثانیه وارد جو می شوند و بالاخره از بین می روند.
بهترین زمان برای هدف قرار دادن یک موشک بالستیک همان مرحله اول یا فاز پرتاب است. اما این تنها در صورتی رخ می دهد که سیستم دفاع موشکی در کمتر از ۵۰۰ کیلومتری محل پرتاب موشک با سوخت مایع (یا ۳۰۰ کیلومتری موشک با سوخت جامد) مستقر شده باشد. ولي سيستم دفاع موشكي آمريكا در فاصله بسيار بيشتري از ايران مستقر خواهد شد. چرا كه هدف روسيه است نه ايران!

اطلاعیه ای برای پاکیزگی!

یک اطلاعیه خنده دار و در عین حال هوشمندانه نصب شده در دستشویی برا حفظ پاکیزگی!

۱۳۸۷ فروردین ۱۳, سه‌شنبه

اشتباه در شبیه سازی!

وقتی که دانشمندها در کلونینگ اشتباه می کنند

ابن سيرين

نامش محمد فرزند سيرين بصرى است، در تعبير خواب قدرت فوق العاده اى داشت ، سرچشمه تعبيرش ذوق سالم و فكر نافذ او بود .
در تطبيق خواب با حقايق انسان عجيبى بود ، براى تعبير خواب از لطايف قرآن و روايات استفاده مى كرد .
نوشته اند مردى از او پرسيد : تعبير اذان گفتن در عالم خواب چيست ؟ گفت : رفتن به حج . ديگرى همين مسأله را پرسيد ، گفت : دست به دزدى برده اى . آنگاه درباره اختلاف اين دو تعبير با اينكه خواب هر دو يكى بود گفت : چهره اولى را چهره اى نيكو و پسنديده و دينى ديدم ،
تعبير خوابش را از آيه ( وَاَذِّنْ بِالنَّاسِ بِالْحَجِّ ) گرفتم . اما چهره دومى را چهره خوبى نديدم ،
تعبير خوابش را از آيه ( اَذَّنَ مُؤَذِّنٌ اَيَّتُهَا الْعيرُ اِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ ) گرفتم .
ابن سيرين مى گويد : در بازار به شغل بزازى اشتغال داشتم ، زنى زيبا براى خريد به مغازه ام آمد ، در حالى كه نمى دانستم به خاطر جوانى و زيباييم عاشق من است ، مقدارى پارچه از من خريد و در ميان بغچه پيچيد ، ناگهان گفت : اى مرد بزاز ! فراموش كرده ام پول همراه خود بياورم ، اين بغچه را به كمك من تا منزل من بياور و آنجا پولش را دريافت كن ! من به ناچار تا كنار خانه او رفتم ، مرا به دهليز خانه خواست ، چون قدم در آنجا گذاشتم در را بست و پوشش از جمال خود برگرفت و اظهار كرد : مدتى است شيفته جمال توام و راه رسيدن به وصالت را در اين طريق ديدم ، اكنون در اين خانه تويى و من ، بايد كام مرا برآورى ، ورنه كارت را به رسوايى مى كشم .
به او گفتم : از خدا بترس ، دامن به زنا آلوده مكن ، زنا از گناهان كبيره و موجب ورود به آتش جهنم است . نصيحتم فايده نكرد ، موعظه ام اثر نبخشيد ، از او خواستم از رفتن من به دستشويى مانع نشود ، به خيال اينكه قضاى حاجت دارم مرا آزاد گذاشت . به دستشويى رفتم ، براى حفظ ايمان و آخرت و كرامت انسانى ام سراپاى خود را به نجاست آلوده كردم ، چون با آن وضع از آن محل بيرون آمدم ، درب منزل را گشود و مرا بيرون كرد ، خود را به آب رساندم ، بدن و لباسم را شستم ، در عوض اينكه به خاطر دينم خود را ساعتى به بوى بد آلودم ، خداوند بويم را همچون بوى عطر قرار داد و دانش تعبير خواب را به من مرحمت فرمود

۱۳۸۷ فروردین ۱۱, یکشنبه

NEW YORK


Under construction!


















۱۳۸۷ فروردین ۱۰, شنبه

نیروی هوایی در جنگ ایران و عراق

22 سپتامبر ۱۹۸۰ برابر با 31 شهریور ۱۳۵۹ عراق جنگی علیه ایران آغاز کرد که ۸ سال به طول انجامید و پس از جنگ ویتنام، طولانی‌ترین جنگ قرن اخیر بود. اگرچه این جنگ، از نظر تداوم و شدت، بیشتر نبردی زمینی بود اما نیروهای هوایی نیز نقش قابل توجهی را ایفا کردند. پس از حملهء ناشیانهء هواپیماهای عراقی در روز اول جنگ برای از صف خارج کردن نیروی هوایی ایران، این نیرو توانست با وجود بروز مشکلات ناشی از غافلگیری و پیامدهای انقلاب نظیر تصفیهء ارتش از افسران زبده ولی وفادار به حکومت پیشین، به سرعت توانایی خود را بازیابد و با اجرای عملیات شجاعانه و حتا عجیب، ۱۳ لشگر آفندی عراق را در وضعیت مشکلی قراردهد. نیروی هوایی ایران در بین نیروهای منطقه در آن زمان، به دلیل توجه، خریدهای هوشمند و آموزشهای باکیفیت انجام شده در دوران پادشاه فقید ایران، بی‌شک برترین بود. براساس آموزشهای داده شده به این نیرو، تخصص آن کندکردن و حتی توقف واحدهای سنگین زرهی (حتی اگر مربوط به ارتش سرخ باشد) بود. بی‌شک به جز برخی مقاومتهای کوچک مردمی در روزهای اول جنگ، این نیروی هوایی و هوانیروز ایران بود که نوک پیکان مهاجمان را کند کرد. در زمانی که هنوز نیروهای کلاسیک ارتش و نیروهای داوطلب مردمی فرصت استقرار و سازماندهی را در مرزهای غربی و جنوبی نیافتند، نیروهای هلیکوپتری و هوایی ایران ۱۵ روز حیاتی را از ارتش عراق گرفتند و آنها را در حوالی مرز ایران، زمین‌گیر کردند. نیروی هوایی ایران هزاران سورتی پرواز بر روی ارتش عراق اجرا کرد و هلیکوپترهای کبرای ایران با موشکهای ضدتانک تاو و راکتهای 70 میلی‌متری خود، جهنمی از آتش را برای واحدهای زرهی عراق ایجاد کردند. نیروی هوایی با زدن عقبه‌ها، واحدهای تدارکاتی و حتی باندهای پروازی نیروی هوایی عراق، شتاب ارتش بعث را به شدت کاهش داد، به نحوی که 4 تیپ ویژهء عراق، 35 روز حیاتی را در پشت دروازه‌های شهر کوچک خرمشهر از دست دادند و 2 لشگر مکانیزهء عراق در پشت دروازه‌های اهواز مجبور به عقب‌نشینی گشتند. جنگنده‌های F-4E نیروی هوایی ایران با بهره‌گیری از خلبانانی که به قول پادشاه فقید ایران، بیش از ارزش هواپیمایشان، صرف آموزش آنها گشته بود، با موشکهای ماوریک و بمب‌های سقوط آزاد Mk 82 پیشروی سریع ارتش بعث عراق را کامل متوقف کردند، به نحوی که ارتش بعث، نتوانست حتا شهرهای مرزی نظیر آبادان، ایلام، اهواز، کرمانشاه را به تصرف خود درآورد، زیرا صدام با توجه به شرائط نامساعد نیروهای ارتش ایران، گمان می‌برد ظرف یک هفته به تهران برسد! نبرد در دریا نیز به طور کامل با پشتیبانی جنگنده‌های F-14A و F-4E نیروی هوایی ایران، به طور کامل، به ضرر عراق به اتمام رسید و ناوچه‌های اوزای عراقی (Osa)، در عملیات غرورآفرین مروارید که به تاریخ 7 آذر 1359 و به فرماندهی زنده‌یاد ناخدا افضلی انجام شد، تک‌تک ناوچه‌های عراقی را با موشکهای ماوریک هدف قرار داده و غرق نمودند. اگرچه دشمنی غرب سبب شد در مورد رشادتهای نیروهای هوایی و هوانیروز ایران در اوائل جنگ سخنان چندانی در محافل تخصصی غرب گفته نشود، اما درج برخی مقالات در رسانه‌های خارجی قابل ملاحظه بود تا آنجا که غربی‌ها شکست‌های سنگین عراقی‌ها را به حساب برتری تکنولوژی جنگ‌افزارهای خود نسبت به مدل روسی (که مورد استفاده عراق بود) می‌نوشتند. اما ارتش عراق نتوانست مشابه این وضعیت را در سالهای بعد جنگ برای نیروهای زمینی و دریایی ایران ایجاد کند. هرچه به سالهای انتهایی جنگ نزدیک می‌شدیم نیروی هوایی عراق بزرگتر و قدرتمندتر می‌شد اما نیروی هوایی ایران تحت تأثیر تحریم‌ها و فرسایش وحشتناک در اثر تقابل با نیروی هوایی عراق، کوچکتر و ضعیف‌تر می‌شد. در سالهای پایانی جنگ (از ۱۳۶۵ به بعد) نیروی هوایی عراق از ۶۰۰ هواپیمای جنگی مدرن (در آن زمان) بهره‌مند بود. (نیروی هوایی عراق ۳ بار به طور کامل منهدم و سپس بازسازی شد) حال آنکه ایران تنها ۱۰ درصد این تعداد را به شکل هواپیمای عملیاتی داشت، اما عراق نتوانست از نیروی هوایی خود علیه سربازان ایرانی استفادهء قابل توجهی بکند و عمدتن اقدام به بمباران و حمله به مناطق اقتصادی و مسکونی شهرهای ایران می‌نمود. ناکامی‌های نیروهای هوایی و زرهی عراق در بازپس‌گیری شهر فاو با وجود انجام صدها سورتی پرواز در روز، نشان از همین امر داشت. حتی عقب‌نشینی‌های ماههای آخر جنگ ایران در اثر برتری هوایی عراق نبود بلکه به افزایش توان آتش عراق، بزرگ شدن بیش از اندازه نیروی زمینی، استفادهء گسترده از سلاح‌های شیمیایی و پشتیبانی اطلاعاتی آمریکا از آن کشور باز می‌گشت. جنگ ایران و عراق نشان داد نیروی هوایی آموزش دیده و باتجربه و انگیزه قادر به کند کردن سرعت واحدهای زرهی و پیاده به میزان زیاد است. اما برعکس نیروی هوایی بدون ابتکار وآموزش کافی نمی‌تواند مانع پیشروی نیروهای با انگیزهء زمینی شود.




۱۳۸۷ فروردین ۱, پنجشنبه

geNorm

geNorm is a collection of VBA macros for Microsoft Excel to determine the most stable reference (housekeeping) genes from a set of tested candidate reference genes in a given sample panel. From this, a gene expression normalization factor can be calculated for each sample based on the geometric mean of a user-defined number of reference genes.The underlying principles and formulas are described in Vandesompele et al., Genome Biology, 2002, 'Accurate normalization of real-time quantitative RT-PCR data by geometric averaging of multiple internal control genes'.
The full article can be read at http://genomebiology.com/2002/3/7/research/0034/[n° 5 in ranking of all time most-viewed articles published by BioMed Central][download] [5901 geNorm downloads in 94 countries]geNorm is freely available for non-commercial, academic research to be conducted at a non-profit institution. Rights to use the software outside the license agreement (e.g. commercial use) can be obtained through PrimerDesign Ltd.
the geNorm VBA applet for Microsoft Excel (Windows version, v3.5)
a beta version of geNorm for Mac (thanks to Bastian Peter, Switzerland)
geNorm user manual an Excel file containing example calculations (normalization and error propagation)[geNorm detection kits]geNorm based detection kits are available commercially from PrimerDesign Ltd. Currently available are primer sets to detect a wide variety of Homo, Mus, Rattus, Caenorhabditis, Xenopus, Arabidopsis and Ovis normalising genes.For commercial entities, kits purchased from PrimerDesign Ltd. come with a limited licence to use the geNorm software in conjunction with the kit. [geNorm citations]The following 871 papers have cited the geNorm method.[discussion]An accompanying discussion group to foster discussions between geNorm users so that they can share experiences and solutions doing gene expression normalization can be found at http://groups.yahoo.com/group/genorm[feedback]"We have been using geNorm when examining cell wall synthesis enzymes in barley tissues and are happy with the results. Thanks for generating such a useful tool and making it universally available."Neil Shirley, University of Adelaide, Australia"I am extremely impressed with this approach to normalization."Chris Tse, Sagres Discovery, USA"I can no longer analyze my PCR runs without using geNorm!"Marie-Jeanne Pillaire, CNRS, France[reference genes]Frequently used reference genes are listed here, with links to their RTPrimerDB records (containing detailed info on primer sequences, published assay, etc.) in the real-time PCR primer and probe database (see [extra]).If you want your favorite reference gene also listed here, please submit your primer/probe sequences to RTPrimerDB and notify me by email.humanACTB, B2M, GAPD, HMBS, HPRT1, RPL13A, RPL32, RPS18, SDHA, TBP, UBC, YWHAZ mouseActb, Actg1, B2m, Gapd, Hprt1, Rn18s, Tbp, Ubc ratActb, Actg2, Alb, Gapd, Hmbs, Hprt, Ubc, Ywhaz cowGapd dogGapdh zebrafishbactin1 piggapd [RTPrimerDB]You are kindly invited to submit your validated primer (and probe) sequences to the real-time PCR primer and probe database (RTPrimerDB), so that other users can benefit from your expertise.The database is available at http://medgen.ugent.be/rtprimerdb/, and is described in Pattyn et al., RTPrimerDB: the Real-Time PCR primer and probe database. Nucleic Acids Research, 2003, 31(1): 122-123 (full text)[qBase]Based on the formulas outlined on this web site (manual and example calculation file), we have developped qBase software for management and automated analysis of real-time quantitative PCR.
Locations of visitors to this page